حرف های تیکه دارررر
تاريخ : پنج شنبه 19 بهمن 1391 | 12:46 | نويسنده : katayun-alone


*“حوا” که باشی بعضی ها “هوا ” برشان می دارد که “آدمند ” !!!
*بــــــــــــــــــعضی ها را دَر جوب بایــَد شــُست
تــا لــَجن ها هَمه خوشحــال شــَوند کــه
کــَـثیف تـــَر اَز خوُدشــان هَم هــَست . . .


*هیچ وقت، اگه تو رو با کس دیگه ببینم حسودی نمی کنم…!
آخه مامانم یادم داده اسباب بازی هامو بدم به بدبخت بیچاره ها…


*کاش ما آدما هم مثل گربه ها با چند لحظه بو کشیدن ،
میفهمیدیم که هر آشغالی ارزش وقت گذاشتن نداره . . .


*یه زمانی می گفتن از تو چشماش میشه فهمید
راست میگه یا دروغ …
اما حالا دیگه اینقدر توانمند شدن بعضیا
که با چشمشونم دروغ میگن …


*تو را من “تو” کردم
وگرنه “او” هم زیادت است
پس اینقدر برایم ،شما,شما نکن…


*کاش نـــارو هم مثل لایک زدنــــی بود…
میـــزدم میزدی ….
نمیــــزدم نمیزدی …


*عشق هایت را مثل
کانال تلویزیون عوض می کنی
و افتخار می کنی،
که عشق برایت این چنین است !
و من می خندم …
به برنامه هایی که هیچکدام ،
ارزش دیدن ندارند . . .


*از قــــــبل هم باید حدس مـــــی زدم می روی
“رفـــــــتنــــ ” همیشہ
حتی در دستور زبان فارســـی
“لــــــازمـــ” است…


*زلالی قلبت ارزانی دیگران
من این احساس آبکی را نمیخواهم


*قرار نیست که همیشه من خوش باشم …
دیروز من خوش بودم از اینکه در کنارت بودم …
امروز دیگری خوش است برای با تو بودن …
و فردا یکی دیگر…
از تلاش دست نکش عزیزم که چشم ملتی به توست …
تو می تونی …


*رفته ای ؟؟؟
بعضی ها بهش میگن قسمت
اما من تازگیها بهش میگم به درک . . .


*به حق رفتی . . .
زیادی ات کرده بود
شیرینی ام دلت را زد
به حق رفتی . . .


*وقتـــــی به عقب بر میگردی ؛
متوجه میشی که جــــــای بعضیا ،
الان که تو زندگیت خالــــــی نیست هیـــــچ …
اون موقعشم زیـــــــــــادی بوده … !!!


*آنان که “عوض” شدنشان بعید است، “عوضی” شدنشان قطعی است… شک نکن !


*اینقدر کــﮧ برای “خـــر” کردن من سـعے کـردے
بـراے خـودتـــــ وقتــــ میگذاشتے حتمــا “آدمــــــ” میشدے


*چرا وقتی دروغ میگی و من لبخند می زنم فکر میکنی خرم . . .
خب یه بارم فکر کن دارم به خریت تو لبخند می زنم . . !


*خوش به حالشان !!
خوش به حال اونی که …
وقتی درآغوشت آرام گرفت به او میگویی :
قبل تر از تو ، هیچ کس نبود در افکارم . . .


*این روزها جای خالی ” تـو ” را با عروسکی پر می کنم
همانند توست مرا ” دوست ندارد ”
احساس ندارد !
اما هر چه هست ” دل شـکـســتـن ” بلد نیست


*داستان از آنجا شروع شد که تو اسمه تمام هرزگی هایت را آزادی گذاشتی . . .
و من از آنجا بی غیرت شدم که فکر میکردم به تمدن رسیده ام !


*تقصیر خودمونه …
بعضی ها عددی نبودند و ما آنها را به توان رساندیم !


var showTweet = true;

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: